۱۳۸۷ مهر ۲۳, سه‌شنبه

میعاد در لجن (نصرت رحمانی)

رقصید
پر زد، رمید
از لب انگشت او پرید
[سکه]
گفتم: خط
*
پروانه مسین
پرواز کرد
چرخید، چرخید
پرپرزنان چکید؛ کف جوی پر لجن.
*
تابید، سوخت فضا را نگاه ها
بر هم رسید
در هم خزید
در سینه عشق های سوخته فریاد کشید،
- ای یاس، ای امید!
*
آسیمه سر به سوی «سکه» تاختیم
از مرز هست و نیست
تا جوی پر لجن
با هم شتافتیم
آنگه نگاه را به تن سکه بافتیم.
*
پروانه مسین
آئینه وار، برپا نشسته بود در پهنه لجن!
و هر دو روی آن
خط بود
خطی به سوی پوچ، خطی به مرز هیچ
*
اندوه لرد بست
در قلبواره اش
و خنده را شیار لبانش مکید و گفت:
- پس ... نقش شیر؟
روئید اشک
خاموش گشت، خاموش
*
گفتم:
- کنام شیر لجنزار، نیست!
خط است و خال
گذرگاه کرم ها
اینجا نه کشتگاه عشق و غرور است
میعادگاه زشتی و پستی ست.
*
از هم گریختیم
بر خط سرنوشت
خونابه ریختیم.