۱۳۸۸ دی ۹, چهارشنبه

360°

۱۳۸۸ دی ۷, دوشنبه

شبکه خبر

یکی از بهترین تفریحات من تماشای شبکه خبره. در عرض فقط 5 دقیقه این سه مورد از آنتن این شبکه پخش شد:

1.
گزارشگر دارد با مردی صحبت می‌کند. پسر جوانی دستش را به شکل V جلوی دوربین گرفته.

2.
گزارشگر: حاج خانم شما به عنوان یه مسلمان وقتی این تصاویر رو دیدین و توهین به مقدسات و حرمت شکنی عاشورا رو مشاهده کردین چه حسی بهتون دست داد؟
پیرزن: والله من ندیدم!

3.
مجری: آقای کارشناس، به نظر شما چرا عاشورا رو انتخاب کردن؟
کارشناس: کار خداست دیگه! خداوند دشمنانش رو از میان احمق‌ها آفریده!

۱۳۸۸ دی ۵, شنبه

نیاز

پس از اینکه برنامه ازدواج‌های دانشجویی جواب نداد، اومدیم سراغ پروژه ازدواج دانش‌آموزی. آقا اصلا ریشه همه مسائل کشور همین نیاز جنسیه که به عنوان یکی از نیاز های اصلی هر موجود باید بهش پاسخ داد. من نمی فهمم این کارشناسان مترقی، با این شعور خارج از حد تصور و این اندیشه متعالیشون تا الان کجا بودن؟ اصلا ما چرا زودتر از این به فکر مدیریت جهان نیافتادیم؟ چه بسا جلوی بسیاری از جنگها گرفته می شد. مثلا همین جنگ جهانی دوم، تا هیتلر زن گرفت و فرداش خودکشی کرد، زودی تموم شد. قطعا مشکل تجرد هیتلر بوده. با رفع نیاز جنسیش هم، که فقط از طریق مشروع ارضا شده، دیگه نیاز دیگه‌ای براش نمونده و ماجرا تموم شده. اصلا نیاز جنسی یکی از نیازهای اصلی انسان نیست، تنها نیاز انسانه.

۱۳۸۸ دی ۲, چهارشنبه

ارتفاع

این آخرین ایمیل تبلیغاتی رسیده است:
دمپایی افزایش قد شش کاره!!!

گناه

سرش را انداخته پایین و با شرمندگی دارد با پایش با سنگی روی زمین بازی می‌کند. آن یکی دارد با ملامت بهش می‌گوید: تو که همیشه مستی و صبح تا شب پی زن و دختر مردمی چطور می‌تونی هلالی گوش کنی؟ خجالت نمی‌کشی؟ برام خیلی عجبیه.
-----------------------------------------
راستش اصلا برای من یکی عجیب نیست. همه چیز سر جاشه.

۱۳۸۸ آذر ۳۰, دوشنبه

زمستان

سردم است
نمی‌دانم از نبود توست
یا
از سردی زمستان
ولی من قبلا هم زمستان دیده بودم

۱۳۸۸ آذر ۲۷, جمعه

کپنهاگ


امریکا حاضر نیست تولید گازهای گلخانه‌ای را بیش از 4 درصد کاهش دهد. ژاپن و استرالیا 25 درصد، اندونزی 26 درصد و اروپا گفته اگر بقیه رعایت کنن ما هم 30 درصد کاهش خواهیم داد وگرنه هیچی!
می‌ریم که زمین رو آتیش بزنیم. به حول و قوه الهی البته.


۱۳۸۸ آذر ۲۲, یکشنبه

ما زورمان زیاد است

زمانی بود که اساتید دانشگاه فرهیختگان جامعه تصور می‌شدند. الان یه کوچولو فرق کرده! دانشجویی با استاد دچار مشکل می‌شود. موضوع سوءتفاهم است. برداشتی اشتباه از حرفی ساده. استاد یک بیمار روانی است و شکی در این نیست .هر جلسه با کسی مشکل دارد و از کلاس بیرونش می‌کند و تا طرف را ترور شخصیتی نکرده دست بردار نیست. دروغ پشت دروغ پشت سر طرف. دانشجوی نگون‌بخت به گروه آموزشی مراجعه می‌کند تا بلکه مدیر گروه وساطت کند. این پاسخ را می‌شنود: "باید هرچه شد بپذیری. اگر اصرار بر بیگناهی خود کنی ماجرا را دامن می‌ز‌نیم. پای دکتر م. (که یک گردن کلفت با تحصیلات عالیه است) را به ماجرا باز می‌کنیم. پدرت را درمی‌آوریم. خودت با زبان خوش پرونده‌ات را بگیر و از این دانشگاه برو!"

۱۳۸۸ آذر ۲۰, جمعه

خواب

۱۳۸۸ آذر ۱۹, پنجشنبه

آدم اینقدر پررو!؟

این یکی از چند عکسیه که مجله تایم سال گذشته میلادی رو در اونها خلاصه کرده. چند سرباز اسرائیلی دارن به خاطر کشته شدن یه سرباز دیگه در باریکه غزه بی‌قراری می کنن. وقاحتشون منو یاد کسی میندازه. بگم کی؟ بگم؟

۱۳۸۸ آذر ۱۷, سه‌شنبه

They

First they ignore you, then they laugh at you, then they attack you, then you win.

_Mahatma Gandhi

۱۳۸۸ آذر ۱۶, دوشنبه

طفلکی‌ها

اگر اینها اینطورند، طفلک نوجوونای ما.

۱۳۸۸ آذر ۱۵, یکشنبه

تا کجا بایست تاب آورد؟

آدمیت

تن آدمی شریف است به جان آدمیت؟
نه! همین لباس زیباست نشان آدمیت!

۱۳۸۸ آذر ۱۴, شنبه

مصلحت

چرا بقیه صلاح آدم رو بهتر می‌دونن؟ اصلا بهتر می‌دونن؟ نه، اصلا می‌دونن؟

smoking

این عزیزان دارند به ممنوعیت مصرف دخانیات در دانشگاه‌شون اعتراض می فرمایند.

۱۳۸۸ آذر ۱۳, جمعه

کودکانه

موج خون

من سالها با کارهای استاد زندگی کردم، ولی از وقتی داره کاراشو زیرزمینی منتشر می‌کنه دیگه اصلا...

وقتی که می‌گه: ای جهان را لطف تان تا قعر دوزخ رهنمون...

اصلا خودتون گوش کنید.

فیلمی

چقدر این روزا دارم پست فیلمی می‌ذارم!

پایان تلخ یا تلخی بی‌پایان؟

من این فیلم رو بعد از چند ماه تازه دیدم :دی چیه خب، نتونسته بودم! ولی دلیل نمی شه نظرمو نگم. محشر بود. دو مورد خاص رو من خیلی دوست دارم در این فیلم. یکی یه جمله‌ست: "یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی بی پایانه." یکی هم موسیقی نداشته‌ش.
اصلا کارهای فرهادی همیشه محشرن. یادمه اولین فیلمی که ازش دیدم شهر زیبا بود. فکر کن روز بعدش رفتم سربازی!

نمایش

داشتم فکر می‎کردم چقدر از تئاتر خیابانی بدم می‌آد.

۱۳۸۸ آذر ۱۲, پنجشنبه

محکمه (یغما گلروئی)

شاکی روزگار منم، تموم این شهر متهم
یه حادثه چند ساعته با من می‌آد قدم قدم
زخما دهن وا می‌کنن، وقتی دل از دشنه پره
دست من‌و بگیر که پام رو خون عشقم می‌سره
بگو که از کدوم طرف می‌شه به آرامش رسید
وقتی تو چشم هر کسی برق فریب‌و می‌شه دید
راه ضیافت‌و به من دستای کی نشون می‌ده
وقتی که حتی گل سرخ این روزا بوی خون می‌ده
وقتی زندگی با چاقو قسمت می‌شه
وقتی رفاقتا خیانت می‌شه
محکمه‌تو تو خیابون بر پا کن
وقتی که عشق همرنگ نفرت می‌شه
تمرین مرگ می‌کنم تو گود این پیاده‌رو
یه چیزی انگار گم شده توی نگاه من و تو
دارم به داشتن یه زخم تو سینه عادت می‌کنم
دارم شبام‌و با تن یه مرده قسمت می‌کنم

That

I never understand why Kay had to die and I got to live. There is no reason for it I guess. That's just that. Nobody understands that.


۱۳۸۸ آذر ۱۱, چهارشنبه

سون (رسول یونان)

گويده دايانا بيلمز
آتيلميش قورشون
جئيران آز سونرا اوله جك
آز سونرا
بيته جك بير ناغيل
بيته جك بير رويا
بيته جك بو شيعر!

ترجمه (احمد پوری):

پایان

گلوله ای که شلیک شده
نمی تواند در فضا متوقف شود
کمی بعد
آهو می میرد
کمی بعد
یک قصه
یک رویا به پایان می رسد
و تمام می شود این شعر

۱۳۸۸ آذر ۸, یکشنبه

تو (بیژن نجدی)

آفتاب را دوست دارم
به خاطر پیراهنت روی طناب رخت
باران را
اگر که می بارد
بر چتر آبی تو
و چون تو نماز می خوانی
من، خداپرست شده ام

۱۳۸۸ آذر ۶, جمعه

مالیات

یک عدد جایزه صلح نوبل توقیف شده است.

۱۳۸۸ آذر ۴, چهارشنبه

چله نشین

۱۳۸۸ آذر ۳, سه‌شنبه

Openness

At the town hall, Obama did gently press one issue: the need to increase Internet freedom in China. "I should be honest," Obama said, "there are times where I wish information didn't flow so freely because then I wouldn't have to listen to people criticizing me all the time," but "I actually think that that makes our democracy stronger and it makes me a better leader because it forces me to hear opinions that I don't want to hear."

(During his Asian trip, in China)

۱۳۸۸ آذر ۲, دوشنبه

کردان رفت (از دنیا)

۱۳۸۸ آبان ۳۰, شنبه

!Please

عکس: خبرگزاری مهر

۱۳۸۸ آبان ۲۸, پنجشنبه

week

I love you eight days a week.

۱۳۸۸ آبان ۲۷, چهارشنبه

شرح هزینه‌های من

۱۳۸۸ آبان ۲۵, دوشنبه

پل

دقت کردین پل شیخ فضل‌الله نوری از روی ستارخان رد می‌شه؟

۱۳۸۸ آبان ۲۰, چهارشنبه

زمستان

از این سبب که نبودی بهار دل پژمرد
کنون تمام وجودم فقط زمستان است

the worst thing

The worst thing we can do is nothing.
BILL CLINTON_

همینه دیگه

رها

تو در قفس هم که باشی رهایی.

۱۳۸۸ آبان ۱۸, دوشنبه

swine flu



۱۳۸۸ آبان ۱۷, یکشنبه

ارغوان (هوشنگ ابتهاج)

ارغوان
شاخه همخون جدا مانده من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی است هوا؟
یا گرفته است هنوز؟

من درین گوشه که از دنیا بیرون است،
آسمانی به سرم نیست،
از بهاران خبرم نیست،
آنچه می بینم دیوار است
آه، این سخت سیاه
آن چنان نزدیک است
که چو بر می کشم از سینه نفس
نفسم را بر می گرداند
ره چنان بسته که پرواز نگه
در همین یک قدمی می‌ماند
کورسویی ز چراغی رنجور
قصه پرداز شب ظلمانی است
نفسم می گیرد
که هوا هم اینجا زندانی است

هرچه با من اینجاست
رنگ رخ باخته است
آفتابی هرگز
گوشه چشمی هم
بر فراموشی این دخمه نینداخته است
اندر این گوشه خاموش فراموش شده،
کز دم سردش هر شمعی خاموش شده،
یاد رنگینی در خاطر من گریه می‌انگیزد
ارغوانم آنجاست
ارغوانم تنهاست
ارغوانم دارد می گرید
چون دل من که چنین خون آلود
هر دم از دیده فرو می ریزد

ارغوان
این چه رازی است که هر بار بهار
با عزای دل ما می آید؟
که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است؟
وین چنین بر جگر سوختگان
داغ بر داغ می‌افزاید

ارغوان
پنجه خونین زمین
دامن صبح بگیر
وز سواران خرامنده خورشید بپرس
کی برین دره غم می‌گذرند؟

ارغوان
خوشه خون
بامدادان که کبوترها
برلب پنجره باز سحر غلغه می‌آغازند،
جام گلرنگ مرا
بر سر دست بگیر،
به تماشاگه پرواز ببر
آه بشتاب که هم پروازان
نگران غم هم پروازند

ارغوان
بیرق گلگون بهار
تو بر افراشته باش
شعر خونبار منی
یاد رنگین رفیقانم را
بر زبان داشته باش
تو بخوان نغمه ناخوانده من

ارغوان،
شاخه همخون جدا مانده من

۱۳۸۸ آبان ۱۱, دوشنبه

متفرقین

روی تصویر کلیک کنید.

۱۳۸۸ آبان ۱۰, یکشنبه

روی

۱۳۸۸ آبان ۹, شنبه

حکیم

جوانی به سرای حکیم در آمد. ابتدا سکوت کرد. پس بغض کرد و گفت: مگر ما می خواهیم چقدر عمر کنیم که اینها می [...] به بهترین قسمتش؟

حکیم سر در کوه نهاد.

مطلب دزدی است! منبع

۱۳۸۸ آبان ۶, چهارشنبه

be yourself

Be yourself. Everyone else is already taken.

_Oscar Wilde

۱۳۸۸ آبان ۴, دوشنبه

قفس

she believed



۱۳۸۸ آبان ۳, یکشنبه

همایش



۱۳۸۸ مهر ۳۰, پنجشنبه

Hamlet

closer

- you didn' fancy my sandwiches?
- i don' eat fish.
- why not?
- fish piss in the sea.
- so do children.
- don' eat children either.

۱۳۸۸ مهر ۲۸, سه‌شنبه

بچه‌ها

بچه‌ها شیرین‌ترین و دوست‌داشتنی‌ترین موجودات عالم‌اند
تا وقتی که بچه‌ی دیگران باشند.

_کدئین

زن

با خیلی زن‌ها می‌توان خوابید، اما تعداد خیلی کمی هستند که می‌توان با آن‌ها بیدار ماند.

_برتراند راسل

۱۳۸۸ مهر ۲۷, دوشنبه

hide and seek

۱۳۸۸ مهر ۲۲, چهارشنبه

good day

۱۳۸۸ مهر ۲۱, سه‌شنبه

دارد پاییز می‌بارد



۱۳۸۸ مهر ۲۰, دوشنبه

Oleanna

۱۳۸۸ مهر ۱۸, شنبه

Nobel Peace Prize



۱۳۸۸ مهر ۱۶, پنجشنبه

فیس تیس

ساعت حوالی 1 بامداد است. دارند خیابان را خط‌کشی می‌کنند. ده سالی می‌شود که کوچه‌مان خیابان شده ولی تا الان خط‌کشی نشده بود! یاد "آژانس شیشه‌ای" حاتمی‌کیا را در آدم زنده می‌کند. صدایش را نمی‌دانم چطور باید نوشت. فیس فیس یا تیس تیس یا...

۱۳۸۸ مهر ۱۵, چهارشنبه

با هزار تومان چی کار می‌شه کرد؟



you; a song

if you were a song, i'd put you on repeat.

Good Morning



۱۳۸۸ مهر ۱۳, دوشنبه

چه ره بود این؟

چه ره بود این که زد در پرده مطرب
که می‌رقصند در هم مست و هشیار

۱۳۸۸ مهر ۱۲, یکشنبه

McDonald's

۱۳۸۸ مهر ۱۰, جمعه

people

۱۳۸۸ مهر ۹, پنجشنبه

رسم

۱۳۸۸ مهر ۷, سه‌شنبه

عرق

داشتم با خودم فکر می‌کردم در جایی از این دنیا عده‌ای عرق می‌ریزن و وضعشون اینه و در جایی دیگه عده‌ای عرق می‌خورن و وضعشون اونه. به نظرم اشکال در نوع عرق یا شایدم در شکل ریختن و خوردنشه.

۱۳۸۸ مهر ۶, دوشنبه

دست‌فروش

این را که دیدم مدتی منگ بودم. عنوان مناسبی برایش پیدا نکردم. همینطور چیزی نوشتم. :(

۱۳۸۸ مهر ۵, یکشنبه

تعلق

۱۳۸۸ مهر ۴, شنبه

می‌ترسم

ترسم نیست بی‌تردید از جاده، از سایه
تاریک تاریکم، من از من می‌ترسم
من از سایه‌های شب بی‌رفیقی
من از نارفیقانه بودن می‌ترسم

۱۳۸۸ مهر ۳, جمعه

برای پرویز مشکاتیان

رفت و دیگر نه بر قفاش نگاه
دلی از ما ولی خراب ببرد

خبر درگذشت پرویز مشکاتیان را در بهت و اندوهی سخت شنیدم. هنوز باور ندارم که ما را تنها گذاشته است. پرویز مشکاتیان برای روزگار ما نغمه‌های بسیار پرداخت و یاد آن سال‌ها را با هنر خود در حافظه ما ثبت کرد.
موسیقی او در فراز و نشیب روزگار همراه ما بود، با محنت ما گریست، با شادی‌های ما شادی ‌و با شور و امید ما همدلی کرد. در آثار او صدای قلبی را می‌توان شنید که برای وطن و آزادی می‌تپد. کمتر هنرمندی را توان آن است که رنج‌ها و آرزوهای مردمش را در هنر خویش بازتاباند و ترجمه‌ی صادق و راستین زمانه خود باشد.
پرویز یکی از این اندک‌شماران است، موسیقی‌دانی که ذوق تصنیف‌سازیش، مهارت گروه‌نوازیش، لطافت شاعرانه‌اش و تعهدش به آرمان‌های مردم، خاطره او را در هنر ایران زمین ماندگار خواهد ساخت. من مرگ هنرمندی چنین را باور ندارم.
پرویز مشکاتیان در قلب و ذهن ما زنده است.

محمد‌رضا شجریان
اول مهرماه 88 - آمستردام

۱۳۸۸ مهر ۲, پنجشنبه

مهر

فصلی با بوی خوش و آشنای کلاس و مداد و مدادتراش، دهقان فداکار، تصمیم کبری، پطرس با انگشتش، بوی جریمه های نانوشته، دفتر دیکته، کلاسی پر از همکلاسی و دلهره...

how to become a famus blogger

۱۳۸۸ مهر ۱, چهارشنبه

i have a dream

۱۳۸۸ شهریور ۳۱, سه‌شنبه

تله تئاتر

سنگ را بسته‌ایم.
سگ میان مردم است.

۱۳۸۸ شهریور ۳۰, دوشنبه

... (ایرج جنتی عطایی)

تو به خود نگاه می‌کنی
آینه سیاه می‌کنی
پرده بر ترانه می‌کشی
پنجره تباه می‌کنی

من ستاره آه می‌کشم
دست روی ماه می‌کشم
نوازش نسیم می‌کنم
روی شب نگاه می‌کشم

۱۳۸۸ شهریور ۲۷, جمعه

برابری

همه حیوانات برابرند، اما بعضی برابرترند.

_جرج اورول / قلعه حیوانات

۱۳۸۸ شهریور ۲۵, چهارشنبه

یکی مث خودش

تموم دیشب بارون می‌بارید. هنوزم داره می‌باره. ابرای کلفتی آسمون رو تاریک کردن. من شیفته همچین فضاییم. هرچند، تو شهر ما چند سال یه بار اینجوری می‌شه. به یه موجود خاص دارم فکر می‌کنم. یه موجود منحصر به فرد. کسی مث خودش؛ پ.

می‌توانی؟ (قیصر امین‌پور)

من
سالهای سال مردم
تا اینکه یک دم زندگی کردم

تو می‌توانی
یک ذره
یک مثقال
مثل من بمیری؟

۱۳۸۸ شهریور ۲۴, سه‌شنبه

نگاه

سايمون گس؛ سفير جدید انگليس در ايران

۱۳۸۸ شهریور ۲۳, دوشنبه

یغما

۱۳۸۸ شهریور ۲۱, شنبه

be careful

۱۳۸۸ شهریور ۱۶, دوشنبه

دارم نگاهش می‌کنم

دارم نگاهش می‌کنم. روی اولین پله نشسته. دارد ناخن انگشت وسط دست چپش را می‌جود. دارم نگاهش می‌کنم. آسیمگی از نگاهش می‌ریزد. منتظر است به طرفش بروم. اما من قدم از قدم برنمی‌دارم. دارم نگاهش می‌کنم. می‌آیند. جلویش می‌ایستند. دست‌هایش را نگاه می‌کنند. دارم نگاهش می‌کنم. می‌برندش به نمی‌دانم کجا. دارم نگاهش می‌کنم.

۱۳۸۸ شهریور ۱۳, جمعه

مدیریت جدید



۱۳۸۸ شهریور ۱۰, سه‌شنبه

به شکوفه‌ها، به باران، برسان سلام ما را

شاید مسافران پنج‌شنبه شب فرودگاه بین‌المللی امام نمي‌دانستند آوازخوان «کوچه باغ‌های نیشابور» برای اینکه دیگر طاقت خیلی چیزها را نداشت مجبور شد اسباب اثاثیه‌اش را جمع کند و به رفتنی تن بدهد که یک عمر از آن گریزان بود.

_ دنیای اقتصاد


۱۳۸۸ شهریور ۷, شنبه

به نام خدا، من فوتبال را دوست دارم!

اگر دی روز کسی به من می‌گفت که فردا برای تماشای بازی فوتبال به استادیوم می روم! و آنقدر داد می‌زنم که صدایم بگیرد! و از همه مهمتر لذت هم می‌برم، بدون شک با بدترین برخورد من طرف می‌بود. ولی در این صورت الان شرمنده‌اش بودم! آخر راست می‌گفت!

۱۳۸۸ شهریور ۳, سه‌شنبه

حواست هست؟ (سعید عقیقی)

وقتی حواست نیست زیباترینی.
وقتی حواست هست فقط زیبایی.
حالا حواست هست!؟

۱۳۸۸ شهریور ۲, دوشنبه

napoleon



۱۳۸۸ مرداد ۱۹, دوشنبه

women

Women are most fascinating between the ages of thirty-five and forty, after they have won a few races and know how to pace themselves. Since few women ever pass forty, maximum fascination can continue indefinitely.

_Christian Dior


۱۳۸۸ مرداد ۸, پنجشنبه

not the same world

with sleepless eyes, you realize it's not the same world anymore.

۱۳۸۸ خرداد ۲۶, سه‌شنبه

a great one



۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۶, شنبه

خواب‌های من (مهدی اخوان ثالث)

(برای پ.)

اما نمی‌دانی چه شب‌هایی سحر کردم
بی آن که یک دم مهربان باشند با هم پلک‌های من
در خلوت خواب گوارایی
و آن گاه گه شب‌ها که خوابم برد
هرگز نشد کاید به سویم
هاله‌ای،
یا نیم تاجی گل
از روشنا گلگشت رویایی
در خواب‌های من

beautifly

۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۱, جمعه

suffering

وقتی می‌گوید "all the life is just suffering" دیگر نمی‌توانم جوابش را بدهم. بنده خدا راست می‌گوید.

۱۳۸۸ اردیبهشت ۵, شنبه

کیبورد

می‌فرماید:
Keyboard is mightier than sword.

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲, چهارشنبه

مرثیه



۱۳۸۷ اسفند ۱۴, چهارشنبه

شهر خاموش

چند روزی است که سرم کاملا گرم آلبوم "شهر خاموش" کیهان کلهر شده است. شاید بهترین آلبوم موسیقی که تا به حال تجربه کرده باشم همین باشد.
قطعه اصلی اثر حاضر در سال 2004 به سفارش دانشگاه هاروارد برای ترکیب کوارتت زهی نوشته و اجرا شد و بعد از نظر سازبندی . شکل اجرا بازبینی شد که ساز کنتر باس و سازهای کوبه ای - که به وسیله یک نوازنده اجرا می شوند به آن اضافه گردیده است.این قطعه برای اولین بار در کارنگی هال نیویورک به وسیله همین نوازندگان اجرا شد و بعدها در کنسرت های دیگر. هدف ابتدایی در بوجود آمدن شهر خاموش ترکیب موسیقی بداهه و موسیقی از پیش نوشته شده در یک قطعه موسیقی بود که تمام اعضای گروه بر اساس چهار چوب های مشخص شده در آن شرکت می کنند و در شکل گیری و صدا دهندگی نهایی به یک اندازه موثرند. شیوه نوشتار در سه قسمت اول غیر متعارف و نشانه ای ست. در این شیوه هم نوازنده برداشت خود از نشانه ها را اجرا می کند و تنها فرم ها جهت کلی اجرا مشخص و توضیح داده شده است ولی عواملی چون سرعت ریتم و انتخاب ترکیب ها، دامنه صوتی و زمان کشش یا سکوت ها در هنگام اجرا بر عهده نوازندگان است و طبیعتا در هر اجرا متفاوت.قسمت دوم که در پی تکنوازی کمانچه بر اساس تم های کردی می آید، به روش معمول آهنگسازی و به شیوه رایج نت نویسی شده است.
شهر خاموش به یاد قربانیان بمباران شیمیایی حلبچه تقدیم شده است...

۱۳۸۷ بهمن ۱۱, جمعه

sometimes

sometimes I feel like a prophet; lonely, misunderstood

۱۳۸۷ دی ۱۶, دوشنبه

خاک خونین

حذف شد.

آقای قاچاقچی

گزارش خبر ساعت بیست شبکه خبر سیما در تاریخ شنبه 14 دی ماه 87:
یک قاچاقچی طی یک سال گذشته 25 بار دستگیر شده است!
معنیش اینه که هر 24 بار قبل آزاد شده دیگه، نه؟ تقریبا هر دو هفته یه بار می شه دیگه. خداییش خیلی باحاله ها. هی بری تو بیای بیرون!