۱۳۸۸ مهر ۲, پنجشنبه

مهر

فصلی با بوی خوش و آشنای کلاس و مداد و مدادتراش، دهقان فداکار، تصمیم کبری، پطرس با انگشتش، بوی جریمه های نانوشته، دفتر دیکته، کلاسی پر از همکلاسی و دلهره...

۲ نظر:

Leo گفت...

تصمیم کبری دیگه نیس !

D نداره تو کتابش...
خیلی جذاب شده کتابشون ، اما کبری جای خود داشت...

حسنی و نی سحر آمیز دارن ! ( که داستان همون غول با مرغ تخم طلا کن شه ! که یهو حسنی از خواب می پره ، میبینه خبری نبوده D: گاوشونم تو خونه ست )

امین گفت...

بوی خیس باران و نظم ...