۱۳۸۷ آذر ۲۶, سه‌شنبه

شب انتظار (یغما گلروئی)

شب انتظار من خالی از حسرت و امیده
خیلی وقته که ترانه حتی خوابتو ندیده
شهر جادویی چشمات قرق هزار تا غوله
من پریدن حصارم تو صدای گلوله
اما دور از تو ساده نیست نفس کشیدن
پایان عمر این صداست تو رو ندیدن
تو عزیزی مثل یه هوای تازه
شب با چشمای تو کهکشون می‌سازه
رو همه دقیقه‌ها غبار اسم تو نشسته
بی تو این بغض قدیمی توی حنجره‌م شکسته
تو نگاه سرد تو شعله برق یه گناهه
عمریه که از سکوتت روزگار من سیاهه
اما دور از تو ساده نیست نفس کشیدن
پایان عمر این صداست تو رو ندیدن
تو عزیزی مث یه هوای تازه
شب با چشما تو کهکشون می‌سازه