۱۳۸۸ دی ۷, دوشنبه
شبکه خبر
یکی از بهترین تفریحات من تماشای شبکه خبره. در عرض فقط 5 دقیقه این سه مورد از آنتن این شبکه پخش شد:
1.
گزارشگر دارد با مردی صحبت میکند. پسر جوانی دستش را به شکل V جلوی دوربین گرفته.
2.
گزارشگر: حاج خانم شما به عنوان یه مسلمان وقتی این تصاویر رو دیدین و توهین به مقدسات و حرمت شکنی عاشورا رو مشاهده کردین چه حسی بهتون دست داد؟
پیرزن: والله من ندیدم!
3.
مجری: آقای کارشناس، به نظر شما چرا عاشورا رو انتخاب کردن؟
کارشناس: کار خداست دیگه! خداوند دشمنانش رو از میان احمقها آفریده!
گزارشگر دارد با مردی صحبت میکند. پسر جوانی دستش را به شکل V جلوی دوربین گرفته.
2.
گزارشگر: حاج خانم شما به عنوان یه مسلمان وقتی این تصاویر رو دیدین و توهین به مقدسات و حرمت شکنی عاشورا رو مشاهده کردین چه حسی بهتون دست داد؟
پیرزن: والله من ندیدم!
3.
مجری: آقای کارشناس، به نظر شما چرا عاشورا رو انتخاب کردن؟
کارشناس: کار خداست دیگه! خداوند دشمنانش رو از میان احمقها آفریده!
موضوع:
دنیا,
عجب روزگاری شده,
ملت,
مملکته داریم
۱۳۸۸ دی ۵, شنبه
نیاز
پس از اینکه برنامه ازدواجهای دانشجویی جواب نداد، اومدیم سراغ پروژه ازدواج دانشآموزی. آقا اصلا ریشه همه مسائل کشور همین نیاز جنسیه که به عنوان یکی از نیاز های اصلی هر موجود باید بهش پاسخ داد. من نمی فهمم این کارشناسان مترقی، با این شعور خارج از حد تصور و این اندیشه متعالیشون تا الان کجا بودن؟ اصلا ما چرا زودتر از این به فکر مدیریت جهان نیافتادیم؟ چه بسا جلوی بسیاری از جنگها گرفته می شد. مثلا همین جنگ جهانی دوم، تا هیتلر زن گرفت و فرداش خودکشی کرد، زودی تموم شد. قطعا مشکل تجرد هیتلر بوده. با رفع نیاز جنسیش هم، که فقط از طریق مشروع ارضا شده، دیگه نیاز دیگهای براش نمونده و ماجرا تموم شده. اصلا نیاز جنسی یکی از نیازهای اصلی انسان نیست، تنها نیاز انسانه.
موضوع:
دنیا,
عجب روزگاری شده,
ملت,
مملکته داریم
۱۳۸۸ دی ۲, چهارشنبه
گناه
سرش را انداخته پایین و با شرمندگی دارد با پایش با سنگی روی زمین بازی میکند. آن یکی دارد با ملامت بهش میگوید: تو که همیشه مستی و صبح تا شب پی زن و دختر مردمی چطور میتونی هلالی گوش کنی؟ خجالت نمیکشی؟ برام خیلی عجبیه.
-----------------------------------------
-----------------------------------------
راستش اصلا برای من یکی عجیب نیست. همه چیز سر جاشه.
۱۳۸۸ آذر ۳۰, دوشنبه
۱۳۸۸ آذر ۲۷, جمعه
کپنهاگ
امریکا حاضر نیست تولید گازهای گلخانهای را بیش از 4 درصد کاهش دهد. ژاپن و استرالیا 25 درصد، اندونزی 26 درصد و اروپا گفته اگر بقیه رعایت کنن ما هم 30 درصد کاهش خواهیم داد وگرنه هیچی!
میریم که زمین رو آتیش بزنیم. به حول و قوه الهی البته.
موضوع:
دنیا,
عجب روزگاری شده
۱۳۸۸ آذر ۲۲, یکشنبه
ما زورمان زیاد است
زمانی بود که اساتید دانشگاه فرهیختگان جامعه تصور میشدند. الان یه کوچولو فرق کرده! دانشجویی با استاد دچار مشکل میشود. موضوع سوءتفاهم است. برداشتی اشتباه از حرفی ساده. استاد یک بیمار روانی است و شکی در این نیست .هر جلسه با کسی مشکل دارد و از کلاس بیرونش میکند و تا طرف را ترور شخصیتی نکرده دست بردار نیست. دروغ پشت دروغ پشت سر طرف. دانشجوی نگونبخت به گروه آموزشی مراجعه میکند تا بلکه مدیر گروه وساطت کند. این پاسخ را میشنود: "باید هرچه شد بپذیری. اگر اصرار بر بیگناهی خود کنی ماجرا را دامن میزنیم. پای دکتر م. (که یک گردن کلفت با تحصیلات عالیه است) را به ماجرا باز میکنیم. پدرت را درمیآوریم. خودت با زبان خوش پروندهات را بگیر و از این دانشگاه برو!"
۱۳۸۸ آذر ۱۹, پنجشنبه
آدم اینقدر پررو!؟
این یکی از چند عکسیه که مجله تایم سال گذشته میلادی رو در اونها خلاصه کرده. چند سرباز اسرائیلی دارن به خاطر کشته شدن یه سرباز دیگه در باریکه غزه بیقراری می کنن. وقاحتشون منو یاد کسی میندازه. بگم کی؟ بگم؟
۱۳۸۸ آذر ۱۷, سهشنبه
۱۳۸۸ آذر ۱۶, دوشنبه
۱۳۸۸ آذر ۱۵, یکشنبه
۱۳۸۸ آذر ۱۴, شنبه
۱۳۸۸ آذر ۱۳, جمعه
پایان تلخ یا تلخی بیپایان؟
من این فیلم رو بعد از چند ماه تازه دیدم :دی چیه خب، نتونسته بودم! ولی دلیل نمی شه نظرمو نگم. محشر بود. دو مورد خاص رو من خیلی دوست دارم در این فیلم. یکی یه جملهست: "یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی بی پایانه." یکی هم موسیقی نداشتهش.
۱۳۸۸ آذر ۱۲, پنجشنبه
محکمه (یغما گلروئی)
یه حادثه چند ساعته با من میآد قدم قدم
زخما دهن وا میکنن، وقتی دل از دشنه پره
دست منو بگیر که پام رو خون عشقم میسره
بگو که از کدوم طرف میشه به آرامش رسید
وقتی تو چشم هر کسی برق فریبو میشه دید
راه ضیافتو به من دستای کی نشون میده
وقتی که حتی گل سرخ این روزا بوی خون میده
وقتی زندگی با چاقو قسمت میشه
وقتی رفاقتا خیانت میشه
محکمهتو تو خیابون بر پا کن
وقتی که عشق همرنگ نفرت میشه
تمرین مرگ میکنم تو گود این پیادهرو
یه چیزی انگار گم شده توی نگاه من و تو
دارم به داشتن یه زخم تو سینه عادت میکنم
دارم شبامو با تن یه مرده قسمت میکنم
زخما دهن وا میکنن، وقتی دل از دشنه پره
دست منو بگیر که پام رو خون عشقم میسره
بگو که از کدوم طرف میشه به آرامش رسید
وقتی تو چشم هر کسی برق فریبو میشه دید
راه ضیافتو به من دستای کی نشون میده
وقتی که حتی گل سرخ این روزا بوی خون میده
وقتی زندگی با چاقو قسمت میشه
وقتی رفاقتا خیانت میشه
محکمهتو تو خیابون بر پا کن
وقتی که عشق همرنگ نفرت میشه
تمرین مرگ میکنم تو گود این پیادهرو
یه چیزی انگار گم شده توی نگاه من و تو
دارم به داشتن یه زخم تو سینه عادت میکنم
دارم شبامو با تن یه مرده قسمت میکنم
موضوع:
بودن,
زندگی,
شعر دیگران,
فیلم,
یغما گلروئی
۱۳۸۸ آذر ۱۱, چهارشنبه
سون (رسول یونان)
گويده دايانا بيلمز
آتيلميش قورشون
جئيران آز سونرا اوله جك
آز سونرا
بيته جك بير ناغيل
بيته جك بير رويا
بيته جك بو شيعر!
ترجمه (احمد پوری):
پایان
گلوله ای که شلیک شده
نمی تواند در فضا متوقف شود
کمی بعد
آهو می میرد
کمی بعد
یک قصه
یک رویا به پایان می رسد
و تمام می شود این شعر
آتيلميش قورشون
جئيران آز سونرا اوله جك
آز سونرا
بيته جك بير ناغيل
بيته جك بير رويا
بيته جك بو شيعر!
ترجمه (احمد پوری):
پایان
گلوله ای که شلیک شده
نمی تواند در فضا متوقف شود
کمی بعد
آهو می میرد
کمی بعد
یک قصه
یک رویا به پایان می رسد
و تمام می شود این شعر
موضوع:
رسول یونان,
شعر دیگران
اشتراک در:
پستها (Atom)